کیمیاگر
جمله‌ای از این کتاب
وقتی از درون وجودتان چیزی می‌خواهی، تمام دنیا دست به دست هم می‌دهد تا خواسته‌ات را برآورده کند.

کیمیاگر

پائلو کوئیلو
تعداد صفحات:
180
وضعیت:
خوندمش

این کتاب رو به پیشنهاد یکی از دوستان خوندم. بعضی اتفاقات و طرز بیانشون و جملاتی که گفته میشد و آدم‌هایی که توی رمان بودن، هر کدوم نکاتی داشتن که قابل تأمل بودند.

همه ما کیمیاگر زندگی خودمان هستیم و قدرت ساختن آینده‌مان را داریم. کیمیاگر یعنی کسی که می‌تواند ماهیت چیزی را تغییر دهد.

...

جوانک پرسید: چرا حالا به مکه نمی‌روید؟
جواب داد: چون مکه است که من را زنده نگاه می‌دارد. چیزی است که تحمل این روزهای شبیه به هم، این جام‌های بالای تاقچه‌ها و ناهار و شام در آن قهوه‌خانه‌ی نکبت‌بار را برایم ممکن می‌کند. می‌ترسم رویایم را تحقق ببخشم و بعد دیگر انگیزه‌ای برای ادامه زندگی نداشته باشم.

...

فردا شترت را بفروش و اسبی بخر. شترها خیانت کار هستند. هزاران گام برمی‌دارند و هیچ نشانی از خستگی نشان نمی‌دهند. اما ناگهان از پای می‌افتند و می‌میرند. اسب‌ها به تدریج خسته می‌شوند و همواره می‌توانی بدانی چه اندازه قادری از آنها انتظار داشته باشی و چه زمانی خواهند مرد.

...

- اگر آنچه می‌یابی، از ماده‌ی ناب ساخته شده باشد، هرگز فاسد نخواهد شد و می‌توانی روزی بازگردی. اگر همچون انفجار یک ستاره، تنها یک لحظه درخشش باشد، به هنگام بازگشت چیزی نخواهی یافت. اما انفجار یک ستاره را دیده‌ای و تنها همین ارزش تحمل رنج را دارد.
مرد به زبان کیمیاگری سخت می‌گفت؛ اما جوان می‌دانست به فاطمه اشاره می‌کند.

...

صحرا پرسید: امروز دیگر اینجا چه می‌خواهی؟ مگر دیروز به اندازه‌ی کافی به هم ننگریستیم.
جوان گفت: تو در جایی، کسی را که دوست دارم در اختیار داری. پس آنگاه که به شن‌های تو می‌نگرم، به او هم نگاه می‌کنم. می‌خواهم نزدش بازگردم و به یاری تو نیاز دارم تا خود را به باد تبدیل کنم.

...

ضرب المثلی هست که می‌گوید: "هر چیز که یکبار رخ دهد، ممکن است دیگر هرگز رخ ندهد. اما چیزی که دو بار رخ داد، قطعاً بار سوم نیز رخ خواهد داد."